معامله در بازارهای مالی شما را وادار به تحلیل میکند، شما نمیتوانید اقدام به معامله کنید بدون آن که درک و فهمی از آن داشته باشید، درواقع تحلیل همین درک، فهم و مهم تر از این دو تفسیر شما از داده هاست که منجر به اقدامات شما می شود.
اما وقتی از تحلیل صحبت میکنیم دقیقا منظور ما چیست؟
ما در تحلیل فرآیندهای پیچیده را درک، ارزیابی و مجددا خلق میکنیم، این خلق در پیش بینی مسیر آینده معنی پیدا میکند.
در بازارهای مالی تحلیلگران و معامله گران از دو ابزار به طور معمول بهره می برند . که شامل تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی است . در کنار این ابزار های تحلیلی شیوه و روش معاملات هم در کنار این ابزارها خود نقش مکمل ایفا می کنند . شناخت بازار و روانشناسی معاملات و تاثیر اخبار ، تابلو خوانی، فیلترنویسی یا کدنویسی java script یا MQL و … که هر بخش خود ، تاثیر بسیار زیادی در روند معاملات اشخاص می گذارند . این ابزارها در ترکیب با تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی از شما شخصی توانا در حوضه ی بازار سرمایه پدید می آورد . افرادی که جز معامله گران حرفه ای محسوب می شوند اغلب به تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی مسلط هستند
.دو نوع کلی از تحلیلهای رایج مورد استفاده فعالان بازارهای مالی تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال است.
در تحلیل بنیادی تحلیلگران اقدام به تفسیر شرایط شرکت از ابعاد مالی میکنند که منجر به دست یافتن به مفهوم مهم و پر کاربردی به نام ارزش ذاتی میگردد و در تحلیل تکنیکال، تحلیلگران اقدام به تفسیر رفتارهای قیمتی سهم در ادوار گذشته میکنند تا بتوانند مبتنی بر الگوهای به جا گذاشته شده آینده را پیش بینی کنند.
-
تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی (فاندامنتال) روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است.
تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که میتواند بر ارزش اوراق بهادار تأثیر بگذارد، از عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد مانند اثربخشی مدیریت شرکت مطالعه میکنند.
هدف نهایی رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند آن کم ارزشتر یا با ارزشتر از ارزش فعلیاش است.
این روش تجزیه و تحلیل سهام در نظر گرفته میشود که در مقابل، تجزیه و تحلیل فنی، جهت قیمتها را از طریق تجزیه و تحلیل دادههایی در بازار که قبلا ثبت شدهاند، مانند قیمت و حجم پیش بینی میکند.
به بررسی یک شرکت از نظر پایه و بنیان می پردازد و می توان گفت جز بهترین روش های تحلیل است و بسیاری از بزرگان بازارهای بورس جهانی از این روش در معاملات استفاده می کند. تحلیل فاندامنتال با بررسی صورت های مالی و بهره گیری از محاسبات آماری و حسابداری در نتیجه اطلاعاتی در مورد وضعیت در حال حاضرشرکت و این که در آینده در چه وضعیتی قراردارد می دهد و ازطریق محاسبه ارزش ذاتی سهام ، به سرمایه گذار می گویدکه سهم بالاتر از ارزش واقعی است یا خیر .
تحلیل بنیادی به موارد واضحی مانند درآمد و سود تا نسبت فروش شرکت به کل فروش صنعت مربوطه و کیفیت مدیریت آن میپردازد.
«بنجامین گراهام» (Benjamin Graham) و «دیوید داد» (David Dodd) تحلیل بنیادی را در سال ۱۹۳۴ میلادی پایه گذاری کردند.
پارامترهای مختلفی برای تحلیل بنیادی مورد استفاده قرار میگرند که برخی از آنها به شرح زیر میباشد :
صورت های مالی
صورت های مالی گزارشهایی هستند که جزئیات اطلاعات مالی واحد تجاری را نمایش میدهند. از جمله مهمترین اطلاعات موجود در صورتهای مالی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– داراییها
– بدهیها
– درآمد
– هزینهها
– جریان وجوه نقد
شرکتها صورتهای مالی مختلفی را منتشر میکنند که در میان آنها سه صورت مالی زیر از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
صورت سود و زیان
صورت سود و زیان یکی از انواع صورت های مالی شرکتها است که سه اطلاعات مالی اصلی واحد تجاری را برای مدت زمان مشخص گزارش میکند. این اطلاعات شامل درآمدها، هزینه ها و سود یا زیان شرکت میشود. در تصویر زیر یک نمونه از صورت سود و زیان نمایش داده شده است.
ترازنامه
ترازنامه، بیلان یا صورت وضعیت مالی یکی از صورتهای مالی اساسی است که وضعیت مالی یک شخصیت حسابداری (شخصیت گزارشگر) را در یک زمان مشخص نشان میدهد؛ که باید توسط یک نهاد حسابرسی تهیه گردد.
ترازنامه معمولاً در پایان یک دوره مالی تهیه میگردد. در ترازنامه سه قلم اطلاعاتی دارایی، بدهی و سرمایه مشخص میگردد. این ۳ بخش در ترازنامهها، این ایده را به سرمایهگذاران میدهد که داشتهها (داراییها) و چه دیونی (بدهیهایی) دارد و صاحبان شرکت چه مقدار سرمایهگذاری کردهاند.
ترازنامه به زبان ساده مشخص مینماید که یک مؤسسه چه میزان دارایی دارد: زمین، ساختمان، اثاثه، وجه نقد در صندوق و… همگی میزان دارایی مؤسسه را نشان میدهند. بدهکاران به شرکت نیز جز داراییهای شرکت محسوب میگردند. زیرا بدهکاران نیز در نهایت با پرداخت پول به صندوق شرکت یا پرداختهای از نوع دیگر (چک و…) موجب افزایش دارایی شرکت میگردند.
صورت جریان وجوه نقد، (cash flow statement)
در حسابداری مالی به یک صورت مالی که حاوی گزارش جریان نقدینگی در فعالیتهای عملیاتی، مالی و سرمایهگذاری ترازنامه یک شرکت است، اطلاق میگردد.برای شرکتهای بزرگ این گزارشها عموماً با مجموعهای از یادداشتهای توضیحی راجع به آیتمهای درج شده در گزارشها همراه هستند، که جزئیات بیشتری را از گزارش افشا میکنند. این یادداشتها اجزاء جدا نشدنی صورتهای مالی اساسی میباشند.
نسبت های مالی
نسبت های مالی اعدادی هستند که با استفاده از مقادیر استخراج شده از صورت های مالی به دست میآیند. نسبت های مالی اطلاعات مفیدی درباره وضعیت شرکت ارائه میکنند و از این رو کاربرد زیادی در تحلیل بنیادی دارند. به عنوان نمونه از نسبت های مالی میتوان برای ارزیابی نقدینگی، میزان سودآوری و نرخ بازده شرکت استفاده کرد.
EPS : (earning per share)
از تقسیم سود سالیانه شرکت بعد از کسر مالیات تقسیم بر تعداد سهام داران به دست می آید
DPS : (dividend per share)
.به مقداری از سود سالیانه شرکت است که بین سهامداران تقسیم می شود
NAV : ( net asset value)
.نشان دهنده ی ارزش خالص دارایی های یک واحد تجاری میباشد (Net Asset Value) یا به اختصار NAV
(بازده حقوق صاحبان سهام) (Return on Equity): ROE
به بازدهی سرمایه یا سوددهی آن شرکت اشاره میکند. در واقع ROE بیانگر میزان سود خالص بدست آمده به ازای هر واحد پول سرمایهگذاری شده است. در واقع این نسبت بیان مینماید، که بنگاه اقتصادی به ازاء هر یک واحد سرمایهگذاری سهامداران، به چه میزان سود خالص برای آنها کسب میکند.
نشاندهنده زمان بازدهی سرمایهگذاری است. به طور خلاصه نسبت p/e خلاصه شده عبارت price تقسیم بر eps است.نسبت p/e در واقع انتظارات سرمایه گذاران از بازدهی آینده یک دارایی را به ما نشان می دهد.به این معنی که یک سرمایه گذار حاضر است به ازای هر ۱ ریال بازدهی (در این مقاله بازدهی از سهام) که بدست می آورد، چند ریال پرداخت کند.
ارزش دفتری
«ارزش دفتری» (Book Value) ارزش خالص دارایی یک شرکت است که در ترازنامه آن ثبت میشود.
P/B
یکی از نسبت هایی که در تحلیل بنیادی از اهمیت بالایی برخوردار است، نسبت مهم ارزش بازاری به ارزش دفتری هر شرکت یا نسبت P/B شرکت است.نسبت P/B از دو واژه Price به معنای قیمت یا ارزش بازار و Book Value به معنای ارزش دفتری تشکیل شده است؛ پس در واقع نسبت P/B نشان دهنده نسبت قیمت یا ارزش بازار هر سهم به ارزش دفتری هر سهم میباشد. ارزش دفتری هر سهم عبارت است از حاصل تقسیم ارزش ویژه یا مجموع حقوق صاحبان سهام شرکت به تعداد کل سهام آن شرکت است که نشان دهنده ارزش تاریخی یا ارزش ترازنامه ای شرکت میباشد.
P/S
همانطور که مشخص است این نسبت از دو بخش p و s تشکیل شده است،یعنی قیمت و فروش.
نسبت p/s سهام برابر است با نسبت قیمت بازار (price) هر سهم ،به فروش (sell) به ازای هر سهم می باشد.
یا به عبارتی درآمد عملیاتی شرکت تقسیم بر تعداد کل سهام شرکت را نسبت p/s میگوییم.
رشد فروش ثابت و رو به بالا وسیله ای برای رشد شرکت ها می باشد،یعنی رشد میزان فروش،رشد شرکت را در پی خواهد داشت. در شرکت هایی که زیان و یا جریان نقدی منفی دارند و یا در شرکت های رشد یافته سیکلی و با سود نزدیک به صفر این نسبت می تواند کمک زیادی برای برآورد صحیح نسبت شرکت ها برای ما داشته باشد. نسبت p/s هر چه کمتر باشد بیانگر پایین بودن قیمت و ارزان بودن سهم می باشد .
نسبت بدهی
اهمیت و تاثیر بدهی های طولانی مدت و جاری را در تأمین همهی سرمایه و ثروت شرکت نشان میدهد. مشخص میکند که چه مقدار از سرمایه های کل از طریق بدهی ها بدست آمده است. این نسبت برای اعتبار دهندگان بسیار اهمیت دارد. چنان چه نسبت بدهی بالا باشد، این تفسیر را در پی دارد که شرکت جهت تأمین منابعی که به آن ها نیاز داشته از منابع سرمایه خارج از شرکت استفاده کرده است. برای وام دهندگان مانند بانک ها و از این قبیل مهم است که نسبت بدهی پایین باشد، چون بالا رفتن این نسبت، ریسک و خطر پذیری شرکت را افزایش خواهد داد. فرمول نسبت بدهی به شکل زیر است:
مجموع دارایی / مجموع بدهی = نسبت بدهی
با بررسی انواع صورت های مالی (ترازنامه ، صورت جریان وجوه نقد و گزارشات تفسیری و … که در سایت codal.ir قابل مشاهده است ) و عوامل اقتصادی تاثیر گذار روی سهم را می توانیم سهم را مورد ارزشیابی قرار دهیم .
تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال در بازار های مالی روشی برای پیش بینی رفتار احتمالی نمودار از طریق داده های گذشته همچون قیمت و تغییرات آن، حجم معاملات و … است. این روش در تمام بازار هایی که بر اساس عرضه و تقاضا فعالیت می کنند کاربرد دارد، بازار هایی همچون ارزهای خارجی، بورس اوراق بهادار و بازار طلا، فلزات گران بها و مسکن را با استفاده از این روش می توان تحلیل کرد. تحلیلگران تکنیکال بر خلاف تحلیلگران بنیادی ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازهگیری نمیکنند، آنها از روی تحلیل و بررسی نمودارها رفتار آتی قیمت را پیش بینی می کند.
به علم بررسی نمودارهای قیمتی و پیش بینی رشد یا نزول بازار ها توسط نمودارها را علم تکنیکال می گویند.
تحلیل تکنیکال، آنگونه که به طور معمول در بازار شناخته میشود، برای اولین بار توسط شخصی به نام چارلز داو (Charls Dow) و در نظریه داو در اواخر قرن ۱۹ میلادی معرفی شد. در بیش از یک قرنی که از عمر تحلیل تکنیکال میگذر، محققین بسیاری به تکامل و بسط این روش کمک کردهاند. در نتیجه امروزه ابزارهای به مراتب گستردهتری تحت عنوان تحلیل تکنیکال به کار گرفته میشوند.
بزرگترین مزیت تحلیل تکنیکال تطبیق پذیری و تنوع بالای آن برای انواع معاملات در زمانهای مختلف میباشد،برای همین اصول تحلیل تکنیکال را میتوان در تمام بازارها به کار برد.
به بیان دیگر علم تکنیکال در تمام بازارها از بورس تهران تا بورس نیویورک و ارزهای دیجیتال کاربرد دارد
یکی از موضوعاتی که در آموزش تحلیل تکنیکال به آن پرداخته میشود انواع نمودارهایی است که تحلیلگران تکنیکال از آن استفاده میکنند. در بیشتر پنلهای تحلیلی تکنیکال این نمودارها مورد استفاده قرار میگیرند. این نمودارها شامل نمودار خطی، میلهای، شمعی و غیره میشوند. اما، قبل از معرفی این نمودارها بهتر است با انواع قیمت آشنا شوید تا مفاهیم را بهتر درک کنید.
قیمت باز شدن (OPEN): اولین قیمتی است که در بازه معاملاتی روز بین خریدار و فروشنده معامله می شود.
قیمت بسته شدن (CLOSE): آخرین قیمتی که در بازه معاملاتی روز بین خریدار و فروشنده معامله میشود.
بالاترین قیمت مجاز (HIGH) : بالاترین قیمتی که در بازه معاملاتی روز صورت گرفته است.
پایینترین قیمت مجاز (LOW) : پایینترین قیمتی که در بازه معاملاتی روز صورت گرفته است. فرضهای اساسی تحلیل تکنیکال
امروزه، تحلیل تکنیکال سه فرض اساسی و بنیادین دارد:
۱. همه چیز در قیمت بازار لحاظ شده است. این فرض، محل بیشترین انتقادات به تحلیل تکنیکال است. چرا که با استناد به این فرض، دیگر نیازی به تحلیل بنیادی نیست. تحلیل تکنیکال معتقد است که همه چیز (شامل روانشناسی معاملات، عوامل بازار و شاخصهای بنیادی شرکت، در قیمت بازار سهام (یا هر نماد معاملاتی دیگر) تاثیرگذار بودهاند.
۲. قیمت به صورت رونددار حرکت میکند. قیمت، در روندهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در حرکت است. این یعنی قیمت تمایل بیشتری به تداوم روند قبلی دارد تا تغییر آن. بخش عمده تحلیلهای تکنیکال نیز به شناسایی صحیح روند بستگی دارند.
۳. تاریخ، تمایل به تکرار خود دارد. طبیعت تکرارشونده حرکات قیمت معمولا به روانشناسی معاملات نسبت داده میشود. این موضوع با توجه به اینکه ریشه در ترس یا هیجان دارند، به میزان زیادی قابل پیشبینی هستند. به همین دلیل، تحلیلگران تکنیکال با بررسی الگوهای حرکتی قیمت تلاش میکنند این احساسات را شناسایی و به دنبال آن حرکات آتی قیمت را تخمین بزنند. ابزارهای تحلیل تکنیکال
روندها
به جهت کلی بازار یا نمودار قیمتی یک سهم روند میگوییم که از اتصال سقف ها (برای روند نزولی) و کف (برای روند صعودی) بدست می آید، بسیاری از تحلیلگران روند را به عنوان مسیر معاملات خود ترسیم میکنند. الگوهای قیمتی:
این ابزار در واقع عبارت است از اشکالی از نمودار سهام که به دلیل تعداد بالای تکرار در آنها به روی نمودار قیمت، روند قیمت سهام بعد از آن، با درصد بالایی که معمولا بالای ۵۰ درصد است، در جهت خاصی قرار داده شده باشد که منظور صعودی و یا نزولی بودن آن است. ابزار الگوی قیمتی بیانگر این است که گذشته سهم خود را تکرار میکند و الگوهایی در نمودارهای سهم وجود دارد که در دفعات زیادی تکرار شده است و قیمت سهم بعد از این الگوها به روند مشخصی رسیده است.
انواع نمودار قیمتی:
نمودار خطی و نمودار کندل استیک از بهترین نمودارهای قیمتی است که به عنوان ابزارهای تحلیل تکنیکال مهمی به حساب میآید. نمودار خطی از سادهترین انواع این نمودار حساب میشود ولی نوع کندل استیک که از آن در بازار بورس به عنوان نمودار شمعی نیز نام برده میشود، نسبت به نمودار خطی اطلاعات بیشتری را ارائه خواهد داد. علاوه بر این نمودار کندل استیک نه تنها تمام اطلاعات نمودار خطی را بیان میکند، بلکه پایینترین و بالاترین قیمت را در بازههای زمانی مختلف به نمایش میگذارد.
اسیلاتور و اندیکاتور:
اسیلاتور و اندیکاتور دو ابزار متفاوت در تحلیل تکنیکال هستند که میتوان با کمک آن ها زمان طلایی ورود به هر سهمی را تشخیص داد.
به اندیکاتور ها در زبان فارسی “شاخص” یا “مقیاس” هم گفته میشود. اندیکاتور ها با استفاده از میانگین حجم معاملات، روند سهم را تشخیص میدهند. همچنین آینده حرکات سهم را پیش بینی میکند و به ما تایید و هشدارهایی برای ورود و خروج به سهم میدهد.
اسیلاتور ها که در زبان فارسی به آنها “نوسانگر نماها” هم گفته میشود، یکی از دستههای اندیکاتور ها هستند که به ما در تشخیص ورود درست کمک میکنند. از بهترین اسیلاتور ها میتوان از اسیلاتور relative strength index با نام اختصاری RS نام برد که فوقالعاده بین معامله گران و تحلیل گران بازار محبوب هست.
الگوهای شمعی یا کندل استیک:
این نمودار مهم و ارزشمند، برای نخستین بار در ژاپن به کار گرفته شد. این نمودار در واقع بیانکننده احساسات بازار است. در نمودار شمعی اندازه بدنه نمودار بسیار اهمیت دارد. برای نمونه در این نمودار مهم در میان ابزارهای تحلیل تکنیکال، اگر بدنه بزرگتر باشد، نشاندهنده خریدار دست قویتر میباشد و اگر دارای بدنه کوچکتر باشد، قدرت کم خرید و فروش را نشان میدهد. این الگوها در انواع ادامهدهنده و برگشتی تقسیم میشوند.
الگوهای هارمونیک:
الگوهای هارمونیک با تلفیق اشکال هندسی و اعداد فیبوناچی شکل گرفتهاند. در نتیجه اعداد فیبوناچی به عنوان پایه و اساس این الگوها به شمار میآیند. شناسایی این الگوها در مقایسه با الگوهای کلاسیک، به تمرین بیشتری نیاز دارد. اما با یادگیری این الگوها میتوان به سادگی روند آینده نمودار قیمت را پیشبینی نمود.
این الگوها اغلب به شکل M ،W و یا ترکیبی از هر دو نمایان میشوند. با محاسبه نسبتهای فیبوناچی بین نقاط مهم الگو، میتوان رشد یا افت قیمت را تخمین زد. ساختار تمامی الگوهای پنج نقطهای شبیه به یکدیگر است و تنها در طول خطوط و نسبتهای فیبوناچی، با یکدیگر تفاوت دارند. درنتیجه با یادگیری یکی از این الگوها، فهم سایر الگوها آسانتر خواهد شد.
به وسیله این ابزار تحلیل تکنیکال، میتوان تقاط بازگشت در بازار را بر اساس الگوهای ویژه هارمونیک شناسایی کرد. این الگو در اصل از کنار یکدیگر قرار گرفتن معنیدار موجهای حرکتی بازار ایجاد میشود. استفاده از این الگوها کمی پیچیده است ولی شناسایی آن نیاز به تجربه و تکرار دارد. از مهمترین انواع الگوهای هارمونیک میتوان الگوی گارتلی، باترفلای، الگوی بت یا خفاش و الگوی crab را نام برد.
ابزار پرایس اکشن:
این ابزارهای تحلیل تکنیکال به معنای معامله کردن با استفاده از اطلاعات واقعی و فقط براساس نمودار قیمت به دست میآید. این ابزار مبنی بر قیمت فعلی سهم است و با استفاده از برخی اصول، روند حرکتی را که درصد زیادی از رخ دادن را شامل میشود در نظر میگیرد.
پرایس اکشن با استفاده از تحلیل الگوهای قیمت تلاش میکند تا نظم حاکم بر بازار که گاهی اوقات تصادفی به نظر میرسد را به شیوه ای بهتر به معاملهگر ارائه دهد. در واقع پرایس اکشن تریدرها چند گام فراتر میروند; سوال اصلی آنها این نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است; بلکه این است که چرا این اتفاق دارد میافتد! بنابراین میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند.
سویینگها (نقطه عطف بالا و پایین بازار یا همان High و Low تست کردن حمایتها و مقاومتها و روندهای تثبیت؛ نمونههایی از پرایس اکشن هستند.) نمودارهای شمعی ژاپنی و نمودارهای میله ای ابزارهای مهمی برای تحلیل با استفاده از روش پرایس اکشن میباشند.
الگوهای شمعی مانند هارامی، اینگولفینگ، شوتینگ استار و … همگی مواردی هستند که در تحلیلگری به سبک پرایس اکشن با آن موجه خواهید شد.
خطوط فیبوناچی:
لئوناردو فیبوناچی (Leonardo Fibonacci) در سال ۱۱۷۵م متولد شد و نخستین ریاضیدان بزرگ اروپا در قرن سیزدهم میلادی است. وی به دلیل مطرح کردن موضوع «ترتیب اعداد» مورد توجه قرار گرفت. یکی از کارهای او معرفی سری فیبوناچی است که پس از مراجعت از سفرش به مصر در کتابی به نام کتاب حساب آن را معرفی کرد.
زمانی که صحبت از تحلیل تکنیکال فیبوناچی در بازارهای مالی میشود؛ بسیاری از افراد حرفهای در این بازار، به یاد یک تحلیل فوقالعاده قدرتمند میافتند که میتوان از ترازها و نمودارهای آن برای پیشبینی روندها بهره گرفت. یکی از مهمترین موضوعاتی که در زمینه کاربرد فیبوناچی در تحلیل تکنیکال مطرح میشود؛ قدرت همگرایی این ترازها با قرار گرفتن بر روی الگوهای زمانی است.
به عبارت بهتر معاملهگران میتوانند با قرار دادن ترازهای فیبوناچی بر روی الگوهای زمانی، بر روی بازار تاثیر گذاشته و سود خود را برداشت کنند.
کشف سری اعداد فیبوناچی همچنین باعث کشف نسبتی ریاضی شد که به آن نسبت طلایی میگویند. نسبت طلایی حاصل نسبت هر عدد از سری فیبوناچی به عدد قبل از خود است. این نسبت در طول سری فیبوناچی آنقدر پیش میرود که به عددی به نام عدد طلایی نزدیک میشود.
در سری فیبوناچی هر عدد تقریبا 1.618 برابر عدد قبلی است. از آنجا که نسبت طلایی در بسیاری از ساختارهای طبیعی و دستساز بشر وجود دارد، معاملهگران معتقدند این نسبت در بازارهای مالی نیز موضوعیت دارد.
این خطوط در میان ابزارهای تحلیل تکنیکال برای شناسایی بازگشت یا ادامه روند به کار برده میشود. ابزارهای زیادی در این رابطه وجود دارد که شامل فیبوناچی ریتریسمنت، فیبوناچی اکستنشن، فیبوناچی projection، فیبوناچی اکسپنشن و غیره میباشد.
امواج الیوت:
نظریه امواج الیوت توسط شخصی به نام «رالف نلسون الیوت» (Ralph Nelson Elliott) و در دهه 1930 میلادی شکل گرفت. تا قبل از آن تصور میشد که بازار بورس رفتاری غیر قابل درک و تصادفی دارد. اما الیوت معتقد بود که بازار در حقیقت از الگوهایی تکراری تبعیت میکند، زیرا عواطف و احساسات مردم تکراری هستند. برای مثال در مقابل ترس از ضرر، همه مردم فروشنده هستند.
این ابزارهای تحلیل تکنیکال برای تشخیص زمان خرید و فروش به کار برده میشود. مهمترین بخش آن یه موجها مربوط میشود و سایر بخشهای آن مربوط به زمان و نسبت است. از این ابزار برای میانگینهای بزرگ استفاده میشود. بر اساس ابزار امواج الیوت بازار سرمایه یک روند تکرار شونده شامل پنج موج افزایش و پس از آن با سه موج کاهشی همراه است.
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی؟
با اینکه طرفداران هر یک از دو روش «بنیادی» و «تکنیکال»، همچون متعصبان مذهبی به سختی ارزشهای روش دیگر را قبول میکنند، اما واقعیت این است که بسته به شرایط به کارگیری هر دو روش میتواند سودده باشد و احتمال ریسک را کاهش دهد و و یک سرمایهگذار بایستی سبدی از داراییها را تشکیل دهد، پس باید بتواند این داراییها را از مناظر مختلف مورد بررسی قرار دهد. لذا همواره توصیه شده است با استفاده از ترکیب هردو تحلیل مورد اشاره (بنیادی و تکنیکال) در بازار معامله و سرمایهگذاری نماید.
شیوه معمول که همواره به سرمایهگذاران توصیه میشود این است که در ابتدا سهمهای بنیادی را رصد نموده و با اینکار بهترین سهمهای بازار را از نظر بنیادی انتخاب کند و سپس با کمک تحلیل تکنیکال بهترین زمان برای ورود و خروج از سهم را بیابد.